Saturday, June 24, 2006

فوتبال ایرانی رانندگی ایرانی

سلام
قبل از اینگه تیم ملی عازم جام جهانی شود به آنها گقته شد که ایرانی فوتبال بازی کنید،ظاهرا هم اینطوری به نظر می رسد که این دستور العمل به خوبی آویزه گوش بازیکنان تیم ملی ایران قرار گرفت. آنها همانطور بازی کردند که همراه بقیه هموطنان ایرانی درشهر تهران رانندگی میکنند. رانندگی که مخصوص ما ایرانی هاست . درهم و برهم ، از روی احساسات و لجبازی و بدور از عاقبت اندیشی.

راستی اگر به بازی کنان ایرانی گفته می شد همانطوری بازی کنید که مثلا برزیلی ها با اسپانیا یی ها یا آلمان ها و ..... بازی می کنند وانها نیز به جای هر دم بیل بازی کردن از آنها الگو می گرفتند و بر اساس برنامه و استراتژی و فکر واز روی منطق فوتبال علمی روز بازی می کردند واحتمالا نیز نتیجه بهتری نیز می گرقتند ایرانی سر بلند تر بود یا حالا ؟
براستی که عوام گرایی و عوام فریبی چه بلا هایی سر ملت ها که نمی آورد . تازه اینکه فوتباله.......
به قول فردوسی :اگر این تیر از ترگش رستم است بر زنده باید گریست بر مرده گریستن خطاستblockquote>

Monday, June 19, 2006

از محمد مصلی

  • سلامی جدید
    دو روزی بیمارستان بودم
    حادثه ها همیشه می توانند پیام داشته باشند گاهی گیرنده های ما پیام ها را می گیرند گاهی هم پیام ها می آیند ولی گوشی ما در دسترس نیست . گاهی هم مشغول است . بعضی وفت ها هم بد تنظیم شده است . به هر حال پیام پیش از آنکه دادنی باشد گرفتنی است
    نمیدانم شاید تصادف بود شاید هم نه ، ولی در بیمارستان آتیه هنگامی که پرستار سی سی یو پرسید برای انتقال به بخش ،اتاق خصوصی می خواهی یا دو نفره یا بیشتر بی اختیار وبدون اینکه خیلی فکر کنم گفتم دو نفره ، رفت و پس از چند لحظه برگشت و گفت فقط خصوصی خالی هست برای دو نفره باید صبر کنی مریضی بره خالی بشه ، در این فاصله متوجه شدم که بیمه دوم اداره هزینه ها را پرداخت می کنه ، به پرستار کفتم می رم اتاق خصوصی ، چک کرد پر شده دیر گفتی ! ؟
    به ناچار تا نزدیکی های غروب منتظر شدم و پس از اینکه وقت ملافات ها گذشت خانم پرستار آمد و اطلاع داد یک دو تخته جا داره می ری ، گفتم باشه ،
    به اتاقی برده شدم که باجوانی 18 ساله هم اتاق شدم . خوش برخورد وبه علت اینکه چند ماهی بود که میهمان بیمارستان ها بود به عاقله مردی با تجربه و آگاه از چم وخم بیماری و پرستاری تیدیل شده بود. امسال پیش دانشگاهی می خواند ، می گفت ورزشگار زیبایی اندام بود .آلودگی ورزشگاه او را به بیماری عفونت مغزی دچار کرده ، از درس افتاده و راهی بیمارستان امام خمینی شد ، محیط آلوده آنجا او را میزبان بیماری های دیگری کرد عفونت ریه تب مالت و نارحتی کلیه و

    آنشب من و محمد مصلی تا دیر وفت وبه اندازه دو مسابقه فوتبال با هم صبحبت کردیم او با علاقه تمام سعی کرد تجربیات گران فیمتی را که در این مدت آموخته بود به من منتقل کند .دانایی هایی که به برای به دست آوردنش باید از 18 سالگی بگذری وبه مرزی برسی که احتمالا از 52 سال بیشتر است و یا چون او باید درد های جانکاهی را تحمل کنی . افسوس که مسکن های ضد درد محمد این فرصت را از من گرفت که بازهم از او بیاموزم و او به خواب رفت و من در فکر که جقدر باید از اوضاع خویش بی اطلاع باشم
    یک روز بعد از مرخصی ، باز برای دیدن دکتر به بیمارستان رفتم ، پیش هم اتاقیم هم رفتم وحالش را پرسیدم ، گقت بهترم دوباره فذا می خورم ممکنه تا هفته بعد از بیمارستان برم خونه .خوشحال شدم و برایش آرزوی سلامتی ....
    قدر عافیت آن داند که به مصیبتی گرفتار شود

    قدر وصل کسی داند که به هجران کرقتار آید

    1385/قاسم29/3

Saturday, June 10, 2006

جام جهانی فوتبال

سلام

از دیشب جام جهانی 2006 آلمان شروع شد. اکنون تب و هیجان سراسر دنیا را فرا گرفته است.تیم های کشور های مختلف رقابت های جدی و تنگاتنگی را با یکدیگر شروع کرده اند.به این ترتیب تیم ها و بازیکنان هم می خواهند شایستگی خویش را اثبات کنند و هم شایستگی جامعه ای را که به آن هاتعلق دارد
در گذشته دور رقابت های ورزشی بیش از آنکه نمایشی از استعداد های فردی و جمعی باشد نبردی خونین برای حذف هر رقیب ممکن و یا به معنای بهتر دشمن بود اما امروزه تورنمت ها ، لیک ها و جامها تنظیم و برگزار می شوند تا در رقابت هایی سالم و قانون مند استعدادها شکفته شده و در نتیجه نوآوری و خلاقیت ، رشد وتوسعه جامعه انسانی تسریع گردد. دیگر پیروز شکست خورده را نمیکشد بلکه باتفاق به روی سکو می روند ووجود فرد یا تیم اول هنگامی مفهوم دارد که رده های بعدی نیز احساس مشارکت و خوشحالی از حضور در این رقابت ها داشته و با استفاده از تجربیات آن و با ممارست ، برنامه ریزی بهتر وبه کار گیری بیشتر و هر چه بهتر توانایی ها واستعداد های خویش بار دیکر گام به میدان مسابقه بگذارند. هیچ کس و هیچ تیمی از پیش و برای همیشه قهرمان نبوده ونخواهدبود

به نظر من این تحولات در نتیجه تکامل انسان و ارتقا دانش و ارزش های بشری حاصل شده است و در جوامع پیشرفته تنها به سطح ورزش محدود نمی گردد وعرصه سیاست را نیز در بر گرفته است . دیگر کسی با تکیه بر شمشیر به حکومت نمی رسد و وقتی سر قدرت است به کشتار و حذف رقبا و مخالفین نمی پردازد آنگونه که در جوامع وحشی و نیمه وحشی گذشته ویا درسطح ملل عقب افتاده قعلی است. دولت مدرن همچون قهرمان امروزین عرصه ورزش هنگامی احساس توانمندی و پیروزی می کند که در کوران رقابتی قانون مند با رقیبانی توانمند سر کار آمده باشد و جامعه ای را مدیریت کند که اعضای آن دارای حداکثر آزادی و قدرت مخالفت و رقابت باشند
براستی دیگر حکومت دیگر در سایه قیام و شمشیر نیست . عصر گلادیاتور ها گذشت این عصر نیز در حال سپری شدن است
20/3/1385 -قاسم

Wednesday, June 07, 2006

تاریخ وتوسعه

بعضی ها بر این بارورند که ملت ها فقط یک بار فرصت دارند قدرت مند شوند . تازه این فرصت هم دائمی نیست ، بلکه اون ها هم مانند درختان رشد می کنند سریع اوج میگیرن بعد رشد شون کندو کند تر و متوقف میشه و بعد تحلیل میرن . ملت های دیگه به همین ترتیب می ان بالا و جای اون هارو می گیرن و داستان همین طور پیش میره تا .... نسل های بعدی ملت های تاریخی از گذشتشون لذت می برن به اون مباهات میکنن و به اون دوران غبطه میخورن ، سیاست مدارا با استفاده از همین عشق و علاقه به گذشته دل اون هارو به دست می ارن و بر اون ها حکومت میکنن . گذشته که دیکه بر نمی گرده مهم اینه که این ها حال و اینده رو هم از دست می دن.
من زیاد با این طرز فکر موافق نیستم وگمان نمی کنم پایه علمی داشته باشه اما وقتی به حال وروز جامعه خودمون ایران نگاه می کنم می فهمم ما سالهاست با این خیال ها داریم درجا می زنیم و به کند و کاو گذشته مشغولیم ، یک عده هم از این راه نون می خورن.
ما ایرونی ها یک مشکل دیگه هم داریم و اون اینه که نمی دونیم دنبال کدوم گذشته ایم. گذشته اسلامی یا گذشته ایرونی یگی این ور می کشه یکی اون ور .....
شاید اگر ما هم مثل خیلی از کشور هایی که امروز پیشرفته به حساب می ان این همه سنت های تو درتو ومتناقض نداشتیم شاید ......
ممکن هم هست اگه از جوامع بیش رفته فعلی بپرسی بگن شما بیش تر از سهم تون توباشگاه قدرت مند تر ها بودین حالا وایستین تو صف شاید دور که کامل شد دوباره به شما هم یک بار دیگه نوبت برسه . اگه من باشم می گم اگه تازه اون وقت اگه بتونیم تصمیم بگیریم شاید آره .......

Sunday, June 04, 2006

غروب


غروب هم دوست داشتنی است مثل همه چیز های دیکری که در طبیعت وجود دارد دوست داشتنی اما تلخ،دوست داشتنی چون زیباست وزوج های جوان و عاشق آنرا دوست دارند . هر روزه صد ها زوج در معبد سانیو در حومه آتن پایتخت یونان به تماشای غروب خورشید وغرق شدن آن در دریا می نشینند .
تلخ جون از پایان خبر می دهد پایان نور ، مرگ روز، به زیر آمدن از اوج و بالاخره پایان زندگی....

غروب هم بخشی از زندگی است ، شاید هم زیبایی زندگی به غروب آن باشد همچون خورشید ، واقعا این چه رازی است هیچ کس به تماشای طلوع خورشید نمی نشیند؟
قاسم -15/3/1385

Thursday, June 01, 2006

امتیاز انسان ها نسبت به یکدیگر؟!


باز هم سلام
هر چه به فکرم فشار می آورم به سختی یادم می اید آنچه را که در ذهن برای نوشتن پخته بودم چه بود؟ اما نکته ای که امروز فکرم کمابیش به اون مشغول بود امتیازات انسان ها و جوامع انسانی نسبت به یکدیگر بود. واقعیت اینستکه ما انسان ها اختیاری در انتخاب پدر ومادر ، سرزمین و کشور محل تولد ، نژاد،زبان مادری رنگ پوست وحتی نوع دین و آنچه باصطلاح آنرا هویت میخوانیم نداریم. اما اگر دقت کنیم می بینم غالبا به همین موارد که ما در شکل کیری آنها هیچ نقشی نداشته ایم مباهات میکنیم و نه ان چیز هایی که دست آورد خودمان بوده ویا در شکل گیری انها دخالت داشته ایم .

حال سوال اینست که واقعا کدام یک مهم تر است ؟ من فکر می کنم مناقشه بر روی آن مواردی که پیش از ما شکل گرفته ، کاری غریزی است . اما هر چه که علم و دانش توسعه پیدا می کند و زندگی بشریت هر چه بیشتر عقلانی می شود به تدریج از حجم رفتار غریزی ما انسان ها کاسته می شود و مبنای امتیازات و برتری طلبی تولیدات مادی و معنوی انسان ها و جوامع انسانی خواهد شد. ، شما چه فکر می کنید؟ایا واقعا روزی بشر از اختلافات خانوادگی،نژادی،قومی و مذهبی و...نجات خواهدیافت.