Sunday, November 05, 2006

عاقبت یک شیاد جنایت کار

سلام

امروز صدام به اعدام محکوم شد . او را همه می شناسند و بیشتر از همه ما ایرانیان او را می شناسیم که چگونه موجودی بود . او به ایران حمله کرد و باعث شد بیش از یک میلیون نفر ازمردمان ایران وعراق به قتل برسند . بهانه برای حمله هر چه بود در این تردیدی نیست که هدف صدام اشغال حداقل مناطق نفت خیز خوزستان و جداسازی آن از ایران بوده است . دو مطلب در مورد این جنایت کار بزرگ تاریخ در ذهنم هست که فکر می کنم به نوشتنش می ارزد .

دریکی از روز های آغازین جنگ که به قصد کمک به ستاد پشتیبانی جنگ ازسوی جهادسازندگی به اهواز رفته بودم . نیروهای عراقی تا حومه اهواز پیشروی کرده بودند و اهواز در خطر سقوط بود .درست به خاطر دارم که شب جمعه بود . تلویزیون بغداد جاده سوسنگرد-اهواز را نشان می داد .تابلو های کیلو متر شمار را یکی پس از دیگری به تصور می کشید و به ناگاه روی تابلو 12 کیلو متر به اهواز متوقف شد وسحنه بعدی پخش پیام صدام بود که با تفاخر فراوان از پیروزی ملت سرفراز عرب عراق بر فارس ها و تحقق حتمی یک وعده حتمی تاریخی در قادسیه دوم سخن گفته و در حالی که در پشت صحنه همچنان تابلو 12 کیلو متر به اهواز را نشان می داد صدام گفت ما فردا نهار در اهواز خواهیم خورد . امروز به نظر می رسد این آرزو را صدام برای همیشه به گور خواهد برد . من به برتری نژادی باور ندارم اما فکر می کنم برای ما ایرانی ها همان قادسیه اول کافی بود و ما ایرانی ها دیگر نباید به عرب ها ببازیم و نباختیم .
هنگامی که در سال های اولیه دهه 90 در آتن بودم ، سفیر عراق در یونان پیشتر به مدت 6 سال و در حین جنگ ،کاردار عراق در ایران بود . با حساب و یا بی حساب از لزوم اتحاد دو کشور ضد آمریکایی ایران وعراق با من سخن می گفت . من برای اینکه از دادن پاسخ منفی مستقیم فرار کنم به او پیشنهاد کردم بهتر است ابتدا عراق و سوریه با هم به وحدت برسند بعد به طور طبیعی ایران نیز از این اتحاد حمایت خواهد کرد . اضافه کردم شما دو دولت عرب هستید با دو رژیم بعثی هم فکر و با ساختاری تقریبا مشابه و تازه 8 سال جنگ را هم پشت سر نگذاشته اید .
او پاسخ جالبی داد: گفت ما پیشتر مسیر اتحاد با سوزیه را تجربه و امتحان کرده ایم . برای مدتی پیش از سه سال کارشناسان و مقامات حزبی و اداری عراق و سوریه با تشکیل کمیته های متعدد روی تمام ابعاد اتخاد دوکشور با هم مذاکره و حول همه مسائل منهای یک مسئله به توافق رسیدند آنها توافق کرده بودند که ریاست اتحادیه سوریه -عراقی دوره ای باشد . منتها اینکه کدام یک از رئیسان جمهور _ صدام ویا اسد - ریاست اولین دوره اتحادیه را به عهده بگیرد . هیج کدام از مذاکره کنندگان دو طرف قادر نبودند به این سوال پاسخ دهند و قرارشد تصمیم گیری در این مورد را به خود روسای جمهور واگذار نمایند .
او اضافه کرد هیئت عراقی به حضور صدام رسید و گزارش کار و توافقات حاصله را به اطلاع وی رسانید و درنهایت سوال مقدر را مطرح کرد .
صدام اندکی فکر کرد و سپس از تک تک حضار پرسید به نظر آنان بهتر است کدام یک او یا اسد ابتدا ریاست را به عهده گیرند ؟ برخی به صراحت گفتند شما واضافه کردند که شما نیازی نیست بعدا ریاست به اسد واگدار نمایید ودر این مدت سه سال فرصت کافی برای برخورد مناسب با وی خواهید داشت . برخی سعی کردند سکوت کنند وبرخی گقتند بهتر است اول اجازه دهیم برای یک دوره سوریه ریاست به عهده گیرد و وسپس شما وعراق برای همیشه ریاست اتخادیه را به دست گیرد به این ترتیب هم ما تجربه کافی به دست خواهیم آورد و هم وقتی را ریاست شما تحویل می گیرید اتحادیه تحکیم شده و جا افتاده است . سفیر عراق گفت ؛ صدام دستور داد کسانی که با ریاست عراق در دوره اول موافق بودند مرخص شوند . اما دیگر هیچ کس از سرنوشت موافقان سوریه اطلاعی نیافت . ظاهرا آنان به کشور ورهبری آن خیانت کرده بودند و به سزای اعمالشان رسیدند . اتحاد نیز برای همیشه به فراموشی سپرده شد .سفیر گفت من در آن موقع کارشناس ساده ای بودم و لذا طرف سوال نبودم .

وقتی شنیدم صدام در هنگام قرائت حکم اعدامش قرآن در دست گرفته بود و مرتب الله اکبر می گفت با خودم فکر کردم که جنایت کاران چه قدر راحت قادر ند از مقدسات سو استفاده نمایند و چقدر راحت نیز رفتار های عوام پسندانه شیادان مورد پذیرش مردم عادی قرار میگیرد .

قاسم - 14/8/1385

2 comments:

Omni said...

Hello from the USA!! :-)

Sapinud said...

Made me think alot, very interesting post...
Baba Why don't you update your blog?